چه خبری مهمتر از دلبستن و دل دادگی .
که بعد از دورانی سخت با دختری آشنا شدم که مرا بیاد افسانه ها می اندازد. چه خوشحالم که او هم حس خوبی به من داشت و هر دو با هم قدم در مسیر تازه ای در زندگی گزاشتیم.
او بسیار زیبا لبخند میزند و آرامشش طوفان مرا آرام میکند!
این شروع تازه را جشن باید گرفت و بهار بهترین زمان بود برای این آشنایی .
و با اینکه خیلی سریع اتفاق افتاد ( نسبتا البته ) بسیار با او احساس راحتی میکنم .
________
پ . ن :
وقتی پیشنهادم رو قبول کرد اولش باورم نشد! گفتم به طور واضح بهم بگه نظرش رو که او هم گفت :
من پیشنهاد شما رو قبول میکنم !
پ . ن ۲: ای نیلوفر ! بزرگواری و این مهربانی تو فراموش من نمیشه و قدرش رو خواهم دونست.
درباره این سایت